همشهری محله _ رضا نیکنام: محلهای که از کوچهپسکوچهها، زمینهای خاکی و بازی فوتبال بچههایش آلبوم خاطرات رنگارنگ و پر و پیمانی دارد. از او میخواهیم که ما را به دوران کودکی و نوجوانیاش ببرد. آن موقع که با بچههای محل تیم درست میکردند و در زمینهای خاکی مسابقه فوتبال راه میانداختند. با اینکه خاطراتش مربوط به ۴۰ سال قبل میشود، اما طوری برایمان تعریفشان میکند که انگار همه این ماجراها دیروز اتفاق افتاده است. وقتی از کنار خانه همسایهها رد میشود، انگار همان پسر پرانرژی و بیتاب عشق فوتبال است که شرم شکستن شیشه پنجره خانه همسایهها را در چهره دارد.
اگر در نزدیکی محل، زمین خاکی وجود داشت تکلیفمان روشن بود. بچهها از طلوع خورشید تا زمان تاریکی هوا آنجا بودند و خودشان را با مسابقه فوتبال سرگرم میکردند. اگر با سر و وضع نامناسب، لباس و کتانی پاره به خانه بر میگشتند، ۲ حالت بیشتر نداشت؛ یا کتک مفصلی میخوردند و یا اینکه پول توجیبی تا مدتها قطع میشد. اما به تعبیر «فرشاد پیوس»، بچههای آن دوره با این نوع تنبیهها خودساخته میشدند و راه و رسم زندگی یاد میگرفتند.
- بچههایی که خاک زمین خوردند
در ایام قدیم، اوایل دهه پنجاه، در هر محلهای حداقل یکی ـ دو تا زمین خاکی فوتبال وجود داشت که بچهها در آن بازی میکردند. محله نازیآباد هم چند زمین خاکی داشت که «گود نازیآباد» از همه آنها معروفتر بود. زمینی که آن دوران محل تمرین و مسابقه فوتبال بسیاری از تیمهای محلی و پاتوق فوتبالیستهای مطرح بود و بعدها به ساختمان شهرداری ناحیه۲ تبدیل شد. «فرشاد پیوس»، پیشکسوت فوتبال میگوید: «تعداد فوتبالیستهایی که در همین زمینهای خاکی پیشرفت کردند. مثلاً در زمین راهآهن که امیر و پرویز ابوطالب راهاندازی کردند، افرادی مثل «بهمن نوروزی»، «ناصر قراگوزلو»، «بهلول پوربابا»، «کرم نیرلو»، در زمین کج و کوله چهارصد دستگاه، «ناصر شاطریان»، «فریبرز اعتصام نیا»، در زمین خاکی شماره ۴ اکبرآباد فوتبالیستهایی مثل «علی جباری»، «ناصر ابراهیمی»، «ایرج قلیچ خانی»، «احمد خانی»، در زمین خاکی باغ کلاغها، چهرههایی چون «عبدالله ساعدی»، «جلال طالبی» و همینطور در زمینهای خاکی منطقه ۱۶ افرادی مثل «امیرقلعهنویی»، «جواد زرینچه»، «رضا رضاییمنش» و «فریبرزمرادی» و بعدها «حمید استیلی» و... پیشرفت کردند. بدون تعارف، زمینهای خاکی برای نوجوانان و جوانان همنسل ما برکت زیادی داشت و متأسفانه حالا فقط خاطرات آن ایام باقی مانده و بس.
- میزبانی و مهمانی در زمینهای خاکی
اینطورکه پیوس برای ما تعریف میکند در تهران قدیم تعداد زمینهای خاکی آنقدر زیاد بود که برای اینکه با هم اشتباه نشوند، برای خودشان اسم و رسمی پیدا کرده بودند. تازه اینکه چیزی نبود تیمهای فوتبال و یا بازیکنان هر تیم در زمینهای خاکی دیگر محلههای تهران نیز تمرین میکردند و یا مسابقه میدادند؛ یک جورهایی میزبانی و مهمانی در زمینهای خاکی رواج داشت. زمینهای خاکی مثل راهآهن، امجدیه، کالج، شعاع، شادافزا، داداشی، سینا، شماره ۴، ساسان، توفان، تاج، دارابی، شاهین، عارف، دولاب، بنفیکا، آذرخش، آقانبی، مفتآباد، تیر دوقلو و... که هرکدام درگوشهای از شهرقرار گرفته بودد و آدمهای بسیاری را به فوتبال ایران معرفی کردند.
- یادی از کریخوانیها و کلکلها
پیوس، چهره فوتبالی محله نازیآباد، درباره آداب برپایی مسابقات فوتبال در زمینهای خاکی میگوید: «از چند روز مانده به مسابقه فوتبال کریخوانی و به اصطلاح خودمانی کل انداختن بین تیمها شروع میشد. گاهی وقتها بچههای تیم فوتبال شیطنت میکردند و روی دیوارها با چند تا جمله برای حریفشان شاخ و شانه میکشیدند و آنها را برای مبارزه به زمین خاکی دعوت میکردند. هیجان بازیها آنقدر زیاد بود که شب قبل از مسابقه، خواب به چشم کسی نمیآمد. همه میخواستند بدانند که بالاخره برنده مسابقه کدام تیم میشود، چون این مسئله خیلی حیاتی بود و تیم برنده میتوانست زمین خاکی را در اختیار بگیرد. به این معنی که هر وقت که بخواهد در آنجا تمرین کند و یا لیگ فوتبال راه بیندازد. برای همین نگه داشتن زمین خاکی نازیآباد برای تیم فوتبال ما آنقدر حیثیتی بود که اگر دست و پاهایمان میشکست، نمیگذاشتیم توپ از خط دروازهمان رد شود. در یک کلام، باختن مساوی با مرگ زمین خاکی و تیم فوتبال بود.»
- آش رشته بچههای تیم همیشه به راه بود
«مادرم همیشه تشویقم میکرد و نتیجه مسابقات فوتبال را موبهمو میپرسید. وقتی قرار بود با یک تیم قوی و قلدر رقابت کنیم، دیگ آش نذری بار میگذاشت و به بچههای تیم قوت قلب میداد و میگفت: اگر آش نذری من را بخورید، حتماً در مسابقه برنده میشوید. نقل آش نذری مادرم حتی به گوش بچههای تیم حریف هم میرسید. وقتی وارد زمین خاکی فوتبال میشدیم، نخستین سؤالشان این بود که آیا آش نذری خوردهایم یا نه؟ ما هم برای اینکه ته دلشان را خالی کنیم، میگفتیم نه یکی، بلکه هرکداممان دو تا کاسه آش نذری خوردهایم. بروید و حسابی به دروازهتان بچسبید! »
پیوس این خاطره شیرین را تعریف میکند و میگوید: «بچههای دوران ما رفاه و امکانات حالا را نداشتند. آنوقتها خبری از لباس و کفشهای ورزشی آنچنانی نبود. گاهی آنقدر با کتانی چینیمان بازی میکردیم که زیرهاش تمام میشد و چیزی از آن باقی نمیماند! با این حال بهترین لذت را در زمینهای خاکی محلهمان میبردیم. اما حالا وضعیت زمینهای خاکی فوتبال در محلهها عوض شده، در اغلب این زمینها برج و ساختمان ساختهاند یا تبدیل به بوستان و زمین چمنشان فوتبال کردهاند. البته در یکی دو نقطه از شهر هنوز زمین خاکی فوتبال وجود دارد و مثل قدیمها بچهها آنجا فوتبال بازی میکنند؛ منظورم همین زمینهای خاکی برق خزانه و شهید داود گودرزی است.»
فرشاد پیوس، دغدغه شهروندان جنوب شهر را به خوبی درک میکند، میگوید: «متأسفانه با گذشت چند دهه، ورزش کردن آنقدر پرهزینه و وابسته به بضاعت اقتصادی شده که خیلیها از عهده مخارج آن بر نمیآیند. جایی هم وجود ندارد که بچهها رایگان ورزش کنند. به اصطلاح همهچیز پولکی شده. به جای اینکهکاری کنند تا نسل امروز جایی برای بروز استعدادشان داشته باشند، به فکر درآمدزایی هستند و هر بچهای که به مجموعههای ورزشی مراجعه میکند، نخستین چیزی که میبیند شهریه کلاسهای ورزشی است. به نظر من، خدمات ورزشی باید به رایگان و مجانی در محلهها در اختیار مردم قرار بگیرد. اگر این اتفاق بیفتد، جهش بزرگی در ورزش به وجود میآید و هیچ استعدادی حیف نمیشود.
«محسن گروسی»، پیشکسوت تیم استقلال و ملیپوش اسبق کشور، از حال و هوای فوتبال در دهه۶۰ میگوید
- فرار از دست سگهای زمین خاکی استاد معین!
«گروسیببتو» صدایش میکردند؛ آن وقتها که در تیمهای مطرح کشور مثل استقلال، پاس، فولاد، سپاهان و... بازی میکرد، به خاطر شباهت ظاهری و بازی تکنیکیاش، لقب یکی از ستارههای فراموشنشدنی و مشهور فوتبال برزیل را گرفته بود. «محسن گروسی»، بازیکن محبوب دهه۶۰ و ۷۰، بزرگشده محله استاد معین، از سال۸۳ تاکنون بهطور رسمی مربیگری تیمهای مختلف فوتبال را برعهده داشته است. هم پای او به روزگار نوجوانیاش میرویم: «حوالی سال ۵۰ در ابتدای خیابان استاد معین، یک زمین خاکی بود که من و بچههای آن دوره بیشتر وقتمان آنجا میگذشت. گاهی وقتها مجبور بودیم برای فرار از دندان تیز سگهای ولگرد که یکهو سر از زمین خاکی محل ما در میآوردند، یکنفس به طرف خانه بدویم تا گازمان نگیرند. سگها با دیدن بچهها سر و صدا راه میانداختند و ما فیالفور پا به فرار میگذاشتیم و از ترس هیچوقت پشت سرمان را نگاه نمیکردیم. از این دست زمینهای خاکی در اطرافمان بینهایت بودد. از خیابان صبا، پایینتر از میدان امام حسین(ع) تا محله مفتآباد بیش از ۲۰ زمین خاکی فوتبال وجود داشت. گاهی برای تماشای فوتبال به جاهای دیگر میرفتیم، مثلاً زمین خاکی عارف که بزرگانی مثل «علی پروین» و «پرویز قلیچ» در آنجا بازی میکردند.»
«سعید یاقوتی»، از پیشکسوتان فوتبال محله افسریه
- خاطره نخستین گل در زمین خاکی تکاور
در تیمهای فوتبال زیادی از جمله عقاب، وحدت، پاس، مهر و... بازی کرده است. «سعید یاقوتی»، پیشکسوت فوتبال محله افسریه، ورزش را از زمین خاکی تکاور که در بلوار ابوذرو جنب پارک بسیج واقع شده، آغاز کرده است. تعریف میکند که قدیمترها در این محدوده بیش از ۱۵زمین خاکی کوچک و بزرگ وجود داشت مثل، دوکاج، صبا، بهار، امید، برق، دلاور، اندرزگو، یاری و... که در محدوده منطقه ۱۵ واقع شده بودند و مردم استفاده میکردند. گاهی وقتها تعداد تماشاچیانی که دور این زمین خاکی جمع میشدند به ۲ هزار نفر هم میرسید. چون فوتبال بازی کردن هزینه چندانی نداشت و هرکسی با هر وضعیتی میتوانست عضو یک تیم فوتبال محلی شود و در زمین خاکی بازی کند؛ به همین راحتی. یاقوتی تعریف میکند: «بازی کردن در تیمملی برای من بیشتر شبیه یک رؤیا بود. آن وقتها «سیدمهدی حسینی»، کاپیتان تیمملی جوانان بود و به دلیل دوستی با برادرم به خانه ما رفتوآمد داشت. خیلی اتفاقی نام من را برای تست فوتبال به یک مربی داده بود. روز مسابقه انتخابی، ۴۵ تا ۵۰ نفر از بچهها هم به زمین خاکی تکاور آمده بودند. وقتی وارد زمین شدم، هنوز چند دقیقه نگذشته بودکه گل اول را زدم و بعد از آن ۵ تا گل دیگر. همان موقع مربی گفت: «برو مدارک لازم را آماده کن. ” و بالاخره من عضو تیمملی نوجوانان شدم.»
نظر شما